نه تشکر، من نمی خواهم این آیتم را سفارشی کنم.
یک متن سفارشی در فیلد زیر وارد کنید.
محصول به سبد خرید شما اضافه شد.
......................................................................
کتاب مذهب اهل عشق، مجموعهای از کرامات و دستورالعملهای عرفانی و حکایات تاریخی از بزرگان و علما است.
مطالب این کتاب در دو بخش طراحی شده است؛ «کرامات و دستورالعملهای عرفانی از عاشقان آسمانی» بخش اول را تشکیل داده است که در آن به مطالبی...
مطالب این کتاب در دو بخش طراحی شده است؛ «کرامات و دستورالعملهای عرفانی از عاشقان آسمانی» بخش اول را تشکیل داده است که در آن به مطالبی از بزرگانی نظیر «سید رضی»، «سید مرتضی»، «سید بن طاووس»، «علامه حلی»، «مقدس اردبیلی»، «شیخ بهایی»، «سید محمد باقر میرداماد»، «محمد باقر وحید بهبهانی»، «علامه بحر العوم»، «ملامهدی نراقی»، «ملا محسن فیض کاشانی»، «شیخ عباس تهرانی»، «شیخ حسنعلی اصفهانی»، «آخوند ملا عباس تربتی»، «میرزا جواد آقا ملکی تبریزی»، «شیخ عباس قمی»، «شیخ رجبعلی خیاط»،«آیت الله مرعشی نجفی»، «آیت الله بهاءالدینی»، «آیت الله مشکینی»، «آیت الله محمد تقی بهجت» و «آیت الله جوادی» پرداخته شده است.
گلچینی از روایات و حکایتهای پندآموز و شنیدنی بخش دوم کتاب است. در این بخش به مطالبی چون «حب آل محمد صلیاللهعلیه وآله»، «همنشین حضرت داوود در بهشت»، «شرط قبولی اعمال»، «رفع یک شبهه»، «وصول طلبکاری»، «ملاجعفر و حق الناس»، «دعای واپسین پیشوای معصوم علیهالسلام»، «لذت زودگذر»، «من از خود راضی نیستم»، «راز سکوت»، «نماز سی سال خود را قضا کرد»، «بدانم و بمیرم بهتر است»، «فریب شیطان هنگام نزع روح»، «مانع شهادتین»، «علت این همه ثواب برای گریه برای امام حسین علیهالسلام»، «سوگواری حضرت زکریا»، «خواب عجیب مقبل شاعر» اشاره شده و در آخر کتاب مناجات و کتابنامه را میخوانید.
در بخشی از کتاب در مورد آیت الله شهید سیدحسن مدرس آمده است : «مرحوم شیخ حسنعلی اصفهانی گفته است: روزی در نجف، طلبهای به اتاق ما آمد . من و مدرس، هم اتاق بودیم. آن طلبه، دچار سردرد شدیدی شده بود و مدت یک هفته، تبش قطع نمیشد. مدرس، دست به پیشانی طلبه گذاشت و آیه نور را خواند. پس از خواندن این آیه، سردرد طلبه تسکین یافت و تبش قطع شد. من در همه روزهایی که با سید بودم، هرگز نماز شبش ترک نشد. او اهل نماز و دعا و مطالعه بود. من شنیدم که یکی از اهالی خواف در زندان دچار تب شدیدی شده، به خدمت مدرس میرود. مدرس هم پیراهن خود را بر تن او میپوشاند و او شفا مییابد.»